در سالگرد تشکيل حزب
با هيئت دائر حزب

يک دنياى بهتر: تصوير ابژکتيو شما از پراتيک يکساله حزب اتحاد کمونيسم کارگرى چيست؟ تصوير مطلوب يک حزب کمونيستى کارگرى کدامست و اين تصوير چه فاصله اى با واقعيت امروز حزب ما دارد؟

علی جوادی: بنظرم اگر به حزب اتحاد کمونیسم کارگری در یکسال اخیر نگاهی ابژکتیو بیندازیم، سه مولفه به طرز بارزی قابل تشخیص است: ۱-حزب خط دار و پرچمدار کمونیسم منصور حکمت، ۲-حزبی غیر سکتاریست و بیانگر مصالح عمومی جنبش کمونیسم کارگری، ۳-حزبی دخیل در سوخت و ساز و اعتراض سوسیالیستی کارگر.

۱- حزب اتحاد کمونیسم کارگری حزبی کم حرف و تک سوژه ای نیست. صاحب نظر و دارای حرف و نظر در زمینه های متفاوت مسائل مبارزاتی طبقه کارگر و جامعه است. مجموعه ادبیات کمونیسم کارگری تولید شده توسط این حزب قابل مقایسه با سایر نیروها و احزاب کمونیسم کارگری در دوره حاضر نیست. حزب اتحاد کمونیسم کارگری سیمای سیاسی روشنی دارد. میتوان با آن مخالف بود، میتوان موافق بود. اما یک ویژگی این حزب این است که میتوان تشخیص داد با چه سیاستی مخالف و یا موافقید.

این حزب بر بستر و سنت سیاسی معینی شکل گرفته است و حرکت میکند. سنت کمونیسم کارگری، سنت کمونیسم منصور حکمت! این ویژگی برجسته این حزب است. کمونیسم کارگری منصور حکمت، شفاف ترین، انسانی ترین، رادیکال ترین و کارگری ترین رگه کمونیسم معاصر است. حزب اتحاد کمونیسم کارگرى این ویژگی را میشناسد. نقطه الهام و چهارچوب نظری و سیاسی و متدولوژیک روشن و داده شده ای دارد. شما با حزبی روبرو هستید که میتوانید حدس بزنید در قبال مسائل چه مواضعی اتخاذ خواهد کرد. به این اعتبار بطور مثبتی قابل پیش بینی است. ما نقطه قدرت خودمان را میشناسیم! این حزبی است که مراحل پیشروی خود را میشناسد. از نظر نظری و سیاسی این امتیاز را دارد که شرایط و حاصل نهایی کل جنبش کمونیسم کارگری را میشناسد.

۲- حزب اتحاد کمونیسم کارگری آن رگه در کمونیسم کارگری است که به خود و حزب اتحاد کمونیسم کارگری از زاویه مصالح و نقطه نظر یک جنبش اجتماعی نگاه میکند. سکتاریست نیست. محدود نگر نیست. اهداف عمومی و دراز مدت را فدای مصالح حقیر و خرد نمیکند. حزبی در مقابل سایر احزاب کمونیستی طبقه کارگر نیست. هیچ منافعی جدا از منافع و آرمانهای کمونیستی و کارگری ندارد. بیانگر منافع و آرمانهای کل این جنبش و پیروزی تمام و کمال آن است. این حزبی نیست که حکمتش را از خودش گرفته باشد. تشکیلات نقطه شروع و تشکیلات داری فلسفه وجودیش نیست. حزبی است که اعلام کرده است که میخواهد در جدال وسیع طبقه کارگر در جامعه میخواهد نقش کلیدی و تعیین کننده، نقش سازمانده و رهبری را ایفا کند.

۳- این حزبی دخیل در سوخت و ساز سیاسی و اعتراض سوسیالیستی طبقه کارگر است. دامنه این دخالت البته هنوز محدود است، اما مشغله اش، تلاش اش، هدف سازماندهی اش، روشن است. سازماندهی اعتراض سوسیالیستی کارگر. مکان اجتماعی و طبقاتی این حزب جدال طبقاتی جامعه اکنون به روشنی قابل مشاهده است. معلوم است کجا ایستاده است. چه میخواهد، سازماندهی انقلاب کارگری. این حزب انقلاب کارگری است. رابطه این حزب با مطالبات کارگری، با جنبش شورایی، با اعتراض کارگری روشن و قابل مشاهده است. این حزبی برای استقرار جامعه آزاد کمونیستی است. حزبی برای بهبود دائم زندگی و شرایط زندگی کارگر و مردم کارکن است.

اما در عین حال باید اشاره کرد که حزب اتحاد کمونیسم کارگری هنوز در آغاز راه خود است. هر چند که این حزب از ارتفاع بالایی حرکت خود را آغاز کرده است. بر دستاوردهای عظیم و سنت سترگ کمونیسم کارگری منصور حکمت ایستاده است. اما هنوز تمامی تصویر و اهداف خود را برای شکل دادن به یک حزب سیاسی مارکسیستی – کارگری و اجتماعی متحقق نکرده است. یکسال زمان طولانی ای در تاریخ حیات یک حزب سیاسی نیست. مساله جهت حرکت این حزب است. مساله نقطه تمرکز این حزب است. مساله این است که در ادامه رشد و گسترش خود در کجا قرار خواهد گرفت. مساله ما این است که مکان اجتماعی و ویژه و با ثباتی در اعتراض سوسیالیستی طبقه کارگر به خود اختصاص دهیم. حک کردن جایگاه سیاسی و اجتماعی این حزب در حین دخالتگری گسترده در تحولات سیاسی حاضر آن تلاشی است که ما به آن مشغولیم. من به جهت کاری مان اعتماد دارم. به تمرکز فکری و سیاسی و عملی کارمان عمیقا باور دارم. اما از سرعت کاری مان راضی نیستم. ما راه زیادی را آمده ایم. اما من با توجه به ماتریال سیاسی و انسانی که در این چهارچوب حزبی کار میکند، باید در نقطه جلوتری از آنچه اکنون قرار دارد، ایستاده باشد.

آذر ماجدی: بنظر من فعالیت یک ساله حزب، علیرغم کم و کاست های آن، موفقیت آمیز بوده است. کمتر اتفاق میافتد که یک حزب یا سازمان سیاسی، بویژه با محدودیت های امکاناتی ما، در عرض یک سال این چنین جای خود را در میان جنبش های اجتماعی و نیروهای اپوزیسیون باز کند. حزب خیلی سریع به یک حزب شناخته شده بدل شد و توجه نیروهای چپ و کمونیست را بخود جلب کرد. نگرانی خود من شخصا این بود که با توجه به ضربه بزرگی که انشعاب 2004 به حزبیت در جنبش کمونیسم کارگری وارد آورده بود، جدایی ما، بویژه با توجه به حملات و تبلیغات بسیار زشت حککا در جدل آنلاین، به یک دلسردی و بی اعتمادی گسترده درون جنبش دامن خواهد زد. اما اکنون میتوان با اطمینان اعلام کرد که ما توانستیم با برخوردهای اصولی و کمونیستی و هشیاری خود بر این جو تا حدود زیادی فائق آئیم و بی اعتمادی و دلسردی را تا حدود زیادی جبران کنیم. لذا بسرعت حزب بعنوان یک حزب فعال و درگیر در مبارزات مردم جای خود را باز کرد. این بنظر من یک دستاورد مهم و ارزشمند است.

بعلاوه، روی آوری به حزب در ایران چشمگیر بوده است. حزب توانست نیروهای موثری را بخود جلب کند. همچنین رویکرد نیروهای جوان به حزب قابل ذکر است. اکنون میتوان با اطمینان اعلام کرد که حزب در میان جنبش های اجتماعی بعنوان یک نیروی فعال و بعضا سازمانگر جا باز کرده است. تجربه ما در وقایع 16 آذر و اول ماه مه بسیار امید بخش است. باید اضافه کرد که برخورد های مسئولانه حزب نقش مهمی در این رویکرد داشته است.

یک وجه دیگر از فعالیت های حزب که دستاوردهای ارزنده ای در برداشت، تلاش ما در جهت خصومت زدایی در جنبش کمونیسم کارگری و ایجاد اتحاد صفوف جنبش است. ما از زمان تشکیل فراکسیون درون حککا بر لزوم ایجاد اتحاد درون صفوف کمونیسم کارگری تاکید کردیم و با سکتاریسم، نفرت و خصومتی که میان احزاب موجود حاکم شده بود بطور جدی مبارزه کردیم. این تلاش ها علیرغم سنگ اندازی های دو حزب، نتایج مثبت مهمی ببار آورد. سالم سازی فضای حاکم درون صفوف کمونیسم کارگری و رفع جو نفرت و بعضا ترور شخصیت یکی از وظایف مهم ما بوده است. ما کوشیده ایم ضربات مهمی که انشعاب و فضای خصومت بعد از انشعاب میان دو حزب به جنبش کمونیسم کارگری وارد آورده است را خنثی کنیم. پیشروی های مهمی داشته ایم. اما هنوز باید در این جهت کوشید. باید قاطعانه هر نوع بازمانده این فضا را از دورن جنبش محو کنیم.

ما پلاتفرمی بر مبنای ساختن یک حزب رهبر، سازمانده در زمان تشکیل فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری تدوین کردیم و این پلاتفرم مبنای فعالیت حزب شد. تحقق این پلاتفرم تصویر من از یک حزب کمونیستی است. تا آنجا که به برنامه و مواضع سیاسی برمیگردد، حزب آن تصویر مطلوب را داراست. معضل پراتیک و سازماندهی است. پیروزی طبقه کارگر مستلزم وجود یک حزب کمونیستی است که چنین پلاتفرمی را متحقق کرده باشد. این هنوز تا حدود بسیاری ضعف ماست. در بالا اشاره کردم که دستاورد ها و پیشروی هایی در این زمینه داشته ایم. اما هنوز تا تصویر مطلوب فاصله داریم. باید با تمام قوا بکوشیم حزب را به یک حزب سازمانده و رهبر بدل کنیم. باید روابطمان با محافل کارگران رادیکال – سوسیالیست وسیعا گسترش یابد. باید بتوانیم بخش موثری از رهبران عملی پیشرو در جنبش های اجتماعی را به حزب جلب کنیم. ما داریم به این سمت پیش میرویم. اما باید این پیشروی سریع تر و با شتاب بیشتری انجام گیرد. باید نیروی حزب را گسترش دهیم. امکانات وسیع تری برای حزب فراهم آوریم تا بتوانیم امکان دسترسی مان به جامعه را وسعت دهیم. این مولفات بسیار بهم مربوط اند. رشد در یکی از این عرصه ها پیشروی در عرصه های دیگر را نیز بدنبال خواهد داشت.

یکی از نقاط ضعف حزب حزبیت است. در این 6 سال اخیر حزبیت درون کمونیسم کارگری بسیار ضربه خورده است. حاکم شدن درک و تعابیر چپ سنتی از حزبیت در حککا و درون جنبش و نقد این تصویر و تعبیر، بعضا به تعابیر لیبرالی یا گل و گشاد از حزبیت دامن زده است. ما اکنون در دوره بازسازی حزبیت و ارائه تعبیری کمونیستی کارگری از مقوله حزبیت هستیم. این یکی از وظایف مهم رهبری است. دستیابی به اهداف فوق مستلزم تحکیم حزبیت کمونیستی در حزب است.

سياوش دانشور: حزبى انتقادى٬ کارگرى٬ غير سکتاريست٬ مسئول٬ روشن بين٬ انترناسيوناليست و دخالتگر. حزب ما از دل يک مجموعه کشمکشها برسر کمونيسم کارگرى٬ تامين رهبرى سياسى و سازماندهى اعتراضات جارى٬ نقد روشها و سبک کار غير کمونيستى و نگرش برسر تحزب کمونيستى تشکيل شد. ادبيات اوليه ما که در نشريات دوره فراکسيون و بعدتر منعکس کننده خطوط و مشغله و تفاوتهاى ما هستند. آنچه که شالوده کل اين تلاشها را ترسيم ميکند٬ تلاش براى کوبيدن پرچم مارکسى کمونيسم منصور حکمت در متن اعتراض کارگرى و تامين دخالتگرى و پراتيک کمونيسم در شرايط ملتهب سياسى و ساختن حزبى براين اساس و براى اينکار است.

ما به روشهاى خودخشنود کن چپ راديکال و تعريف و اغراقهاى بيمورد نه علاقه داريم و نه مايل هستيم در نقد وارونه اين ديدگاهها گردن کج کنيم و واقعيت و پتانسيل اجتماعى خود را انکار کنيم. بطور ابژکتيو در يکسال گذشته حزب ما٬ شايد بجز دوره اى که بحث اتحاد يا پيوستن به حزب حکمتيست مطرح بود٬ رشد مرتب کمى و کيفى داشته است. بحث من ضرورتا اين نيست که توقف رشد تشکيلاتى و ميزان فعاليت ما مشخصا به اين پروژه مربوط است٬ بلکه مشخصا به فاکتى اشاره دارم. دوره اول تشکيل حزب به ميزان زيادى انرژى ما به ساختن ارگانها و اندامهاى حزبى و توضيح جدائى گذشت. هرچند نوع انتقادات ما همواره نيرو جذب ميکرد و روش کار ما با پاسخ مثبت و استقبال روبرو ميشد. ما موفق شديم حزب را بسازيم و سرپا نگهداريم. خوشبختانه آرزوهائى که از هر سو براى نابودى و بدون آينده بودن ما ميشد متحقق نشدند. برعکس٬ حزب به يک خانه تکانى مستمر از بقاياى سنت چپ راديکال و غير کارگرى و پوپوليستى بويژه در قلمرو سبک کار و سازماندهى دست زد. تلاش کرديم برپايه ديدگاههاى کمونيسم کارگرى و پاسخ به سوالات واقعى روز کار کنيم. هرجا و به هر درجه اى اين خط را درست پياده کرديم با واکنش مثبت جامعه و جنبش کارگرى روبرو شديم. ما تلاش زيادى کرديم که در درون خود حزب اذهان را از مسائل حاشيه اى تر دور کنيم و نيرويمان را دراساس به امر سازمان و رهبرى اختصاص دهيم. هر تلاشمان را بارها گز کرديم که به سکتاريسم و منافع محدود و حقير درنغلتيم. سلاح نقد را بدست گرفتيم و به جان جامعه افتاديم. امرى که مدتها بود در ميان کمونيست کارگريها بى رمق شده بود. تلاش کرديم نيرويمان را روى داخل کشور و جنبشهاى اجتماعى و مشخصا جنبش کارگرى متمرکز کنيم. در بحثهاى اساسى و سوالات واقعى شرکت کنيم و پاسخ کمونيستى خود را بدهيم. تلاش کرديم به معضلات پراتيکى فعال کارگرى جواب دهيم و در مومنتوم مبارزه کارگر با سرمايه بصورت زنده درگير شويم. همواره تلاش کرديم که از روشهاى سکتاريستى٬ غير مسئولانه در قبال جنبش کارگرى و امنيت فعالين و همينطور در قبال کليت جنبش کمونيسم کارگرى پرهيز کنيم و اين روشها را سياسى و عملى نقد کنيم. تلاش کرديم بينش و نگرش اجتماعى تر و طبقاتى تر و موثرتر را بر فعاليت و کارمان ناظر کنيم. من به شدت به اين سياست خوشبين ام و نتايج تاکنونى و اعتبار و مکانى که حزب دراين مسير يافته است دريچه اى به آن تصويرهاى بزرگ است که ميتواند و بايد جامعه را زير و رو کند. ما تلاش کرديم تصور کلاسيک تر کمونيسم کارگرى و دخالتگرى انقلابى و کمونيستى را تا آنجا که در مقدوراتمان بود احيا کنيم. هيچکدام از اين سياستها بى پاسخ نماندند و پيشرويهاى معين و مادى و قابل تعريف در هر قلمرو داشته ايم. همينطور به خط کردن فعالين و کادرهاى حزب دراين راستا و نقد مرتب روشهاى آکسيونيستى صرف٬ روشهاى غير مسئولانه و آوانتوريستى٬ و بدست دادن اشکالى که ادامه کارى و درجه اى از پيشروى را تضمين کند يک مشغله هميشگى خود ما در ارگانهاى رهبرى و کميته سازمانده حزب بوده است.

از نظر سياسى حزبى بوديم روشن بين و انتقادى. حزبى بوديم که مسئولانه و محترمانه نقد کرديم و با سنتهاى مخرب و غير سياسى درافتاديم. ادبيات و فرهنگ سياسى که ايندوره ما به جامعه برديم تشابه بسيارى به سنت هاى دوره منصور حکمت دارد. در قلمرو تشکيلاتى تلاش کرديم منعطف باشيم و آزمون و خطا را بدرجه اى در کارمان ملحوظ کنيم. هدف ما و خط ما روشن بود و هست. اينکه چه قالب معينى در هر دوره به خود ميگيريم تماما به نيازهاى جنبش ما و الزامات مبارزه کمونيستى ما برميگردد. همينطور بايد اذعان کرد که هنوز ضعف و کمبود زياد داريم. هنوز نيروى کادرى و بدنه حزب ما تماما درگير اين تلاش نشده است. اگر کل اين نيرو بکار بيافتد با خط و سبک کار روشنى که داريم ميتوانيم کارهاى بزرگى صورت دهيم. ما هنوز نياز داريم که ارکان تحزب کمونيستى کارگرى و حزب سياسى مارکسيستى کارگرى را به نرم مناسبات حزبى و مناسبات حزب با جامعه تبديل کنيم. ما يک دوره انتقالى و ساختن حزب را پشت سر گذاشتيم و امروز بايد در ارتفاع بالاترى قرار بگيريم. ما هنوز از تصوير استراتژيک و مطلوب خود فاصله زياد داريم و بايد با سرعت و دقت و روشن بينى اين فاصله را پر کنيم. کمتر حزب سياسى در فاصله يکسال و با دست خالى و صرفا با اتکا به انقلابيگرى کمونيستى کادرهايش توانسته است سنگرهائى پايدار را فتح کند. اما همزمان بايد بشدت مواظب بود که "لم" ندهيم و به روتين کارى درنغلتيم. چپ و راست نزنيم و مسيرمان را درست ادامه دهيم. هسته تلاش و پيشروى و سرزنده بودن ما نگرش انتقادى – پراتيکى حزب در جامعيت آن بوده است. اين جوهره کمونيسم مارکس و منصور حکمت را نبايد يک لحظه و حتى يک لحظه حزب فراموش کند تا بتواند پيشروى مستمر را تضمين کند.

تصوير مطلوب ما حزبى است در متن اعتراض کارگرى و در قلب جامعه با پرچم کوبنده کمونيستى کارگرى عليه سرمايه و حکومت حافظ آن٬ نيروئى غيرقابل حذف و غير قابل دور زدن در هر شرايطى٬ نيروئى کارگرى٬ انترناسيوناليست٬ دخالتگر٬ بشدت انسانگرا٬ راديکال و افراطى اما زمينى و قابل اتکا. نيروئى خلاف جريان و انقلابى و مارکسيست که شبح کمونيسم را بطور واقعى برسر بورژوازى به پرواز درآورد. ما هنوز در شکل جنينى اين تصوير کار ميکنيم. اما تصويرمان از همين ابتدا اشانتيونى ازاين تصوير بزرگ است. اينجا مايلم کادرها و فعالين حزب در ايران و خارج را به ايفاى نقش گسترده تر دراين نقشه عمومى دعوت کنم. کار ما بزرگ است و دورانساز و نيازمند فکر کردن و عمل کردن در همين مقياس است.

يک دنياى بهتر: از پلاتفرم فراکسيون اتحاد کمونيسم کارگرى تا امروز چه مسيرى طى شده است؟ چه موانعى موجوداند؟ حلقه هاى اساسى پيشروى کدامند؟

على جوادى: حزب اتحاد کمونیسم کارگری راه طولانی ای را پیموده است. راه سختی را پیموده است. فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری در یک شرایط عادی، مساعد و متعارف سیاسی شکل نگرفت. اوضاع بر وفق مراد نبود. برعکس ما از ابتدای آغاز کارمان با تقابل سرسختانه و غیر کمونیستی رهبری کنونی حزب کمونیست کارگری مواجه بودیم. این تقابل گوشه ای از جدال دو خط مشی در این حزب بر سر سرنوشت کمونیسم کارگری بود. تقابلی که ما با آن مواجه بودیم در تاریخ کشمکشهای تاکنونی کمونیسم کارگری بیسابقه بود. یک جو عظیم شانتاژ، تخریب چهره سیاسی، اتهام زنی، تحریف نقطه نظرات علیه حرکت ما بکار افتاد. و بر سر چه؟ برای اینکه گفته بودیم حزب کمونیست کارگری باید به حزب سیاسی کارگران تبدیل شود. برای اینکه گفته بودیم حزب کمونیست کارگری باید همانطور که منصور حکمت در پلنوم ۱۴ گفته بود، باید از حزب مبلغ و مروج به حزب سازمانده – رهبر تبدیل شود. کادرهای حزب را علیه حرکت سیاسی ما بسیج کردند. سایت سوپر وزین جدل آنلاین را اختراع کردند. هر تهمت و افترائی مجاز قلمداد شد. گویا هیچ محدودیتی نبود. هر روزه اعلام کردند که چرا نمی روید؟ بیرونشان کنید! ما را دشمن طبقاتی خود اعلام کردند. لیدر این حزب ما را نماینده بورژوازی بزرگ خواند. رئیس دفتر سیاسی و اعضای مشاور کمیته مرکزی این حزب برایمان آرزوی شغل شرافتمندانه کردند! یک ماشین عظیم تبلیغاتی را به جای پیشبرد مصالح عمومی کمونیسم کارگری بخشا در تقابل با ما به کار انداختند. من قصد تکرار این تاریخ تلخ را ندارم. اما این شرایط کار و ویژگی های دوران آغازین ما بود. ما در چنین شرایطی "متولد" شدیم. علیرغم تبلیغات مسموم روزانه توانستیم به خودمان شکل و سازمان دهیم. توانستیم مسیر حرکتمان را تعیین کنیم. اسیر تلاشهایی نشدیم که هدفش نابودی ما بود. نقد اصولی مان را کردیم. راهمان را قدم به قدم ساختیم و هموار کردیم.

چه مسیری طی شده است؟ ما به یک حزب جدید در جنبش کمونیسم کارگری شکل دادیم. ما در تبدیل حزب کمونیست کارگری به حزب سازمانده و رهبر ناموفق بودیم. مقاومت سنت چپ رادیکال و پوپولیستی قوی تر از آن بود که ما بتوانیم سنت کمونیستی منصور حکمت را در راس این حزب زنده نگهداریم و آن را به جلو ببریم. ناچارا مجبور شدیم راهمان را در حزب دیگری دنبال و پیگیری کنیم. در این مسیر باید آنچه را که در پروسه تحمیل جدایی بر ما از حزب کمونیست کارگری تخریب شده بود، دو باره بازسازی میکردیم. باید تمدن بالای سیاسی، روشن بینی و جهت سیاسی ای که بعد از مرگ منصور حکمت در حزب گم شده بود، دوباره احیاء میکردیم. تلاش فکری و سیاسی عظیمی بود. احزاب جدی سیاسی بدون پایه و مکان اجتماعی طبقاتی، بدون تعیین جایگاه سیاسی و داده شده و منحصر به فرد نمیتوانند مکانی در تحولات سیاسی جامعه داشته باشند. نمیتوانند رشد کنند. نمیتوانند بالنده باشند. حزب ما خوشبختانه این جایگاه را تعیین و این مسیر و سیاست را تعریف کرده است. امروز به گواه دوست و دشمن ما جایگاه ویژه ای برای خود ایجاد کرده ایم.

موانع زیادی در کار ما موجودند. عمده ترین آن محدودیت امکانات مادی است. دسترسی ما به جامعه کماکان محدود است. ما باید بتوانیم دسترسی بیشتری به جامعه داشته باشیم. یک دسترسی هر روزه در ابعاد میلیونی. ما لایه کادری قوی ای داریم. اما مشکلات زندگی مانعی در به حرکت در آمدن تمام پتانسیل و توان انسانی حزب ماست. بعلاوه ما باید به سرعت نیروهای انسانی را که به طرف ما آمده اند را سازمان دهیم. ما در این مدت توانسته ایم ارتباطات بسیاری در صفوف طبقه کارگر بدست بیاوریم، اما نتوانسته ایم پروژه کارگری مطلوب خودمان را راه اندازی کنیم. بعلاوه حزبیت ما ضعیف است. کلا حزبیت کمونیسم کارگری تحت تاثیر سنت سیاسی چپ رادیکال ضربات زیادی خورده است. از این رو کارزیادی در احیای حزبیت کمونیسم کارگری در مقابل خود داریم.

در این دوره از نظر من باید دو مساله را تضمین کرد. یک: ساختن اندامها و ستون فقرات و تقویت لایه کادری مارکسیست حزب، ۲-راه اندازی پروژه کارگری در جامعه که بتواند بسیج کننده کارگران رادیکال و سوسیالیست در ابعاد گسترده و اجتماعی باشد. بقیه مشکلات را میتوان در پرتو و در اثر این دو محور اصلی برطرف کرد.

يک دنياى بهتر: سبک کار حزب بايد چه تغييراتى بکند؟ تا چه درجه هنوز بقاياى سبک کار سوسياليسم خرده بورژوائى و چپ غير کارگرى در ميان ما عمل ميکند؟ يک سازمان کمونيستى کارگرى بطور طبيعى چگونه کار و فعاليت ميکند؟

آذر ماجدى: بنظر من جهت گیری حزب روی خط کمونیسم کارگری است. معضل اکنون جا انداختن این جهت گیری درون حزب است. حزب با نقد عمیق سبک کار حککا پلاتفرم سبک کار خود را تدوین کرد. سبک کار حککا یک سبک کار پوپولیستی و ضدرژیمی است. تمرکز فعالیت بر آژیتاسیون صرف و توخالی، تبدیل شدن به حزب خبرنگار بجای حزب سازمانده نکاتی بود که مورد نقد ما قرار داشت. کادرهایی که از حککا به حزب پیوستند هر یک با نقد از سبک کار این حزب از آن جدا شده بودند. لذا نقد آن سبک کار پوپولیستی و لزوم انجام کار جدی در جهت سازماندهی نکته مشترک جهت گیری سیاسی – حزبی کلیه کادرهای حزب بود. اما یافتن یک تصویر واحد از اینکه اثباتا این سبک کار باید چه ویژگی هایی داشته باشد و در هر مقطع تمرکز حزب باید در چه عرصه هایی باشد، اینها نکاتی است که باید درون حزب جا بیافتد. بویژه اینکه بخش مهمی از انرژی حزب در یک سال اول صرف خنثی کردن سنگ اندازی ها و ستیزه جویی های حککا و بعضا حزب حکمتیست شد. اکنون مدتی است که ما کاملا به فعالیت سازماندهی متمرکز شده ایم و بسیار سریع بازده آن را نیز مشاهده کرده ایم.

سنت ها بسیار جان سخت اند. نمیتوان یک روزه آنها را تغییر داد و محو کرد. صرفا اراده کردن کافی نیست. یک تلاش روزمره و پیگیر برای جایگزین کردن سنت های بازدارنده با سنت های نوین لازم است. ما به این کار مشغول شده ایم. چند ماه پس از تشکیل حزب ما به بازبینی سبک کار حزب و رجوع دوباره به مباحث سبک کار منصور حکمت مشغول شدیم. برای همه ما این مباحث بسیار چشم گشا بود. بحث منصور حکمت در نقد سبک کار پوپولیستی در کنگره اول ا.م.ک بطور نمونه سرنخ های بسیار مهمی بدست داد. مطالعه مجدد این مباحث، این بار از یک نقطه عزیمت کاملا متفاوت و بحث حول آنها به اصلاح سبک کار حزب کمک بسیاری کرد. تدوین جزوه "وظایف دانشجویان کمونیست" یکی از اقداماتی بود که از مدت ها قبل در مقابل جنبش کمونیسم کارگری قرار داشت. این کار نیز انجام گرفت.

باید بگویم که ما هنوز از محو و ریشه کن کردن سنت های طبقات دیگر فاصله داریم. باید هنوز در این جهت فعالیت مستمر و پیگیری داشته باشیم. مساله از دست ندادن تمرکز و افق است. اما لازم به تاکید است که مهمترین وظیفه پیشاروی حزب و رهبری در مرحله کنونی تحکیم حزبیت است. بدون یک حزب محکم سیاسی که یک ارگانیسم بهم پیوسته با یک افق مشترک و همبستگی و رفاقت و دیسیپلین است، هیچیک از پروژه های حزب عملی نخواهد شد. بیک معنا ساختن این حزب سیاسی مدرن و مستحکم با تمام فونکسیون های ضروری قدم اولی است که باید برداشته شود. رهبری حزب بر این مساله خم شده است و آن را به مهمترین وظیفه خود تبدیل کرده است.

ما توانسته ایم به میزان نسبت بالایی تمرکز حزب را به جنبش کارگری متوجه کنیم. تلاش برای برقراری ارتباط با رهبران عملی و کارگران رادیکال – سوسیالیست به نقطه اصلی توجه ما بدل شده است. اما مبرمیت های مبارزه وسیع جنبش سرنگونی و کمبود نیروی لازم بعضا تاثیرات منفی بر این روند دارد. حرکت از ارتباط گیری به سازماندهی نقطه مهم دیگری است که در عین حالی که متوجه آن هستیم، تحقق آن کار بیشتری را طلب میکند. محیط اصلی و طبیعی فعالیت یک حزب کمونیستی طبقه کارگر است. این یکی از نقاط ضعف بخش تحزب یافته کمونیسم کارگری بوده است که ما بطور جدی در پی رفع آن هستیم.

دنباله روی نکردن از وقایع و تلاش برای تاثیر گذاری بر روند اوضاع، تلاش برای جلب رهبران عملی جنبش های اجتماعی و تاثیر گذاری و رهبری مبارزات و این جنبش ها از طریق این رهبران یک بخش مهم سبک کار کمونیستی است. در این عرصه ما هنوز ضعیف ایم. باید نقاط ضعف خود را هر چه سریعتر برطرف کنیم.

يک دنياى بهتر: حلقه هاى سازمانى و پراتيکى کنکرت تر باتوجه به شرايط امروز ايران کدامند؟ مثلا در جنبش سرنگونى٬ در جنبش کارگرى٬ عليه فلاکت همگانى٬ براى آزاديهاى سياسى و برابرى زن و مرد؟ تمايزات اساسى کمونيسم کارگرى دراين قلمروها با چپ غير کارگرى کدامند؟ 

سياوش دانشور: چتر عمومى اين قلمروها بدوا داشتن حزبى است که اشتها و توان و خط اين کارها را دارد. حزبى که آکسيونيست نيست و در مناسبتها معنى پيدا نميکند. حزبى که ديناميزم حرکت جامعه و جنبشهاى اجتماعى را ميشناسد و به مکانيزمهاى اجتماعى و داده شده دست ميبرد. حزبى که هنرش اين است که حزب زمانه خود باشد و با نستالژى و خودفريبى بيگانه است. حزبى که يک لحظه نگرش انتقادى و ريويوى خود و جامعه و جنبش طبقاتى اش و سياستهايش را کنار نميگذارد. حزبى براى پراتيک کمونيستى و بدور از هر رگه پنهان و آشکار سنتهاى غير کارگرى و پوپوليستى و راديکاليزم صورى و غير طبقاتى. در باره جنبش سرنگونى ما بحثهاى تفصيلى داشته ايم. ارکان نقد ما به ديگر ديگاهها و همينطور نگرش اثباتى ما روشن است. اين جنبش هنوز در يک مصاف وسيع با جمهورى اسلامى درگير است. شکل و نوع اعتراض کيفيتا تغيير کرده است. جدال چپ و راست در اين جنبش مرتبا و با افت و خيز در سياست ايران و منطقه خود را بروز ميدهد. اين جريانى خطى نيست که مرتبا رشد ميکند يا مرتبا تضعيف ميشود. يک جنبش زنده است که حرکتش را به تناسب قوا و فرصتها و در موارد زيادى به حرکت سلبى عليه رژيم و همينطور تحرک مشخص جنبشهاى متعين اجتماعى گره زده است. سياست روشن ما دو سطح ميتواند داشته باشد؛ اول٬ کوبيدن مرتب هر نقطه سازش توسط کل کمپ راست اعم از جمهورى اسلامى تا اپوزيسيون مجاز و اپوزيسيون راست رژيم. دوم٬ تعين دادن به نخواستن مردم با نقد کمونيستى. اين دو سطح عمومى تر بايد مشخص تر در هر مورد تبئين و اجرا شود. اما اساس حلقه بالاترى از پراتيک دراين جنبش بدست دادن اشکال سازماندهى و رهبرى اعتراضات در شکلى کيفى تر و اجتناب از دنباله روى از اوضاع است. ناتوانى جمهورى اسلامى در تقابل با اعتراضات وسيع جامعه٬ عليرغم سرکوب مستمر و تمهيدات مختلف٬ خود را در پذيرش درجه اى از اعتراض بعنوان داده و هضم آن نشان داده است. ماهيت اعتراضات نه "نافرمانى مدنى" است و نه توجه به وعده هاى پوچ بالائى ها. يک نوع نفرت و روحيه انفجارى موجود است. شناخت دقيق اوضاع ميتواند حلقه پراتيکى و سازمانى دقيق تر را هم بدست دهد. من فکر ميکنم سياست اعمال کنترل دو فاکتو و پيشروى در متن چنين تحرکاتى تناسب قوا را در يک مقياس گسترده تر دگرگون ميکند. البته وضعيت سياسى بالائى ها و رويداهاى معينى نيز تاثيرات تعيين کننده دارند. اما عليرغم  اين فرض٬ اين عملى است که خطوط نوعى از سازماندهى و اعتراض و شعارهاى سلبى را بدست داد که قدرت را براى زمان اعتراض به شکلى کيفى تر در دست مردم قرار دهد. کارگرانى که کارخانه را اشغال ميکنند و يا مانع عبور و مرور و بارگيرى ميشوند و با اعتراض شان خيابان را مسدود ميکنند و عملا يک بخش شهر را براى مدتى از کنترل رژيم خارج ميکنند٬ و يا جوانانى که به بهانه اذيت و آزار رژيم و يا مزاحمت براى زنان يک منطقه را بهم ميريزند و قانون رژيم را عملا ملغى ميکنند٬ و غيره ميتواند از صورت بى نقشه و "خودبخودى و واکنشى" به خط مبارزاتى و مشى فعالين اين تحرکات تبديل شود.

آنچه امروز در جامعه ايران در خانه بيشتر مردم را ميکوبد غم نان و گرانى و "فقر شديد" است. خود رژيم کميسيون تعيين کرده است که شاخص فقر را در استانها تعيين کنند. اين البته براى آوردن پول نفت سر سفره مردم محروم نيست٬ تلاشى براى تامين نيروى سرکوب کافى براى مقابله با احتمالات سياسى ناشى ازاين اوضاع است. اعتراضات در جامعه دارد به شکل ويژه اى به سمتى سير ميکند که نيروى سازمانده چپ و اقدامات انقلابى را طلب ميکند. اگر ايران قرار نيست تصوير مصر و چاد را بگيرد و شورش کور تصوير انعکاس فلاکت عمومى باشد٬ آنوقت وظيفه مبرم کمونيسم ايجاد سازمان و رهبرى و تامين آمادگى براى هدايت اين اعتراضات به کل وضع موجود است. جنبش عليه فقر و فلاکت به نظر من از مهمترين جنبشها و قويترين جنبش هاى يکصد سال اخير ايران خواهد بود و حزب کمونيستى کارگرى بايد برنامه دقيقى براى اين کار داشته باشد. اينکه پاسخ فقر سوسياليسم است درد امروز ما را دوا نميکند. بله٬ پاسخ فقر و فلاکت و ندارى و حتى پاسخ رهائى مردم در پيشرفته ترين و مرفه ترين کشورهاى سرمايه دارى فقط و فقط سوسياليسم است. اما سوال اينست که اين مسير چگونه طى ميشود٬ ملزومات رساندن اين مسير به سوسياليسم کدامست٬ حزب کمونيستى و بخش راديکال جامعه چه بايد کردش کدام است٬ چه اشکالى از سازمان و رهبرى را بايد در شکل علنى و همين امروز بدست داد٬ شعارها و تاکتيکها کدامند؟ "برويد انبارها را مصادره کنيد" پاسخ نيست٬ پاسخ ندادن است. حتما روزى نه فقط بايد انبارها را مصادره کرد بلکه بايد سرمايه و ابزار توليد و اماکن و پادگانها و ارکانهاى قدرت را گرفت و مصادره انقلابى کرد. سوال اين است که دراين تناسب قواى امروز و تا رسيدن به آن روز چه بايد کرد؟ به نظر من بايد جنبشى وسيع و خودآگاه عليه فقر و فلاکت و گرسنگى و بى تامينى سازمان داد. زمينه اجتماعى اين جنبش وسيع و گسترده است. ما بايد اشکال حرکت و سازمان حرکت علنى آن را بدست دهيم و عملا دست بکار آن شويم. يک تضمين اينکه سرنگونى با پرچم چپ و کارگر صورت بگيرد٬ يک تضمين اينکه اعتراض مردم و پتانسيل اعتراضى موجود در شورشهاى کور هرز نرود٬ يک تضمين اساسى که راست نتواند طرحهاى شوم و ضد کارگرى و ارتجاعى خود را بعنوان نقطه سازش به طبقه کارگر و اکثريت مردم محروم تحميل کند٬ اينست که جنبش عليه فلاکت عمومى را سازمان داد. آزادى و برابرى و رفاه و معيشت و منزلت و زندگى انسانى چتر عمومى اين جنبش است و عليه فقر و گرسنگى و بيکارى و بيمارى بروز اعتراض مشروع آن. ما دراين زمينه صحبت کرديم و در قلمروهاى مختلفى آن را تدقيق کرديم. اما هنوز ضرورى است که اشکال سازمانى مقدور و توده اى آن را بدست دهيم. مسئله فقر امروز ويژه ايران نيست اما در ايران ميتواند به جنبشى زير و رو کننده تبديل شود.

در جنبش کارگرى امروز ما نيازمند اين هستيم که سنت شورائى و عمل مستقيم کارگرى را گسترش و تثبيت کنيم. تمرکز ما روى سازماندهى طيف راديکال کارگرى و بالا بردن توان عملى دخالتگرى اين گرايش است. همزمان تلاش جدى ما اينست که با اعتراضات کارگرى چفت شويم و منافع کل طبقه را در سطوح مختلف آن دراين اعتراضات تامين کنيم. کار دراين قلمرو براى ما هويتى و تعطيل ناپذير و چند وجهى است. سنت کار٬ نوع سازمان٬ کمک به پيشبرد هر اعتراض معين٬ برجسته کردن مکان مهم سياسى اين اعتراضات در صحنه سياست ايران٬ نقد مرتب راه و روشهاى غير کارگرى و سياستهائى که کارگر را به چاه مى اندازد٬ برخورد مسئولانه به موقعيت فعالين کارگرى٬ مرزبندى اکيد با تبليغات فرقه اى٬ کمک به ايجاد انواع تشکل در محيط کار و زيست طبقه کارگر٬ بخط کردن کل حزب و فعالين آن روى پراتيک کمونيستى در جنبش طبقاتى٬ و دهها مورد ديگر از اقلام کار مشخص ما در اين قلمرو است. واقعيت اينست که جنبش کارگرى نوک تيز مبارزه با فلاکت عمومى است و اقدامات و سياست هاى حزب در جنبش کارگرى و عليه فقر و فلاکت در يک تصوير استراتژيک تر ادغام ميشود. با اينحال آنجا که تفاوتهائى وجود دارد بر نوع کار و سازمان کار تاثير ميگذارد. مسئله اساسى اينست وقتى جنبش کارگرى رخ نشان ميدهد کل اردوى آزادى و برابرى جهت ميگيرد و نقطه اتکاى قدرتمند اجتماعى و استراتژيک پيدا ميکند. کار ما بعنوان کمونيست کارگرى و فعال اين جنبش اينست که از موضع اين جنبش معين به سوالات جامعه پاسخ دهيم و درعين حال در هر جنبش واقعى در جامعه سياست و سازمان متناسب با آن را تعريف و بدست دهيم.

تمايزات اساسى کمونيسم کارگرى دراين قلمروها با چپ غير کارگرى تاکتيکى و استراتژيکى اند. اساس مسئله اينست که کمونيستها منفعتى جدا از منفعت جنبش طبقه کارگر ندارند. کار ما بعنوان يک حزب کارگرى و بخشى لاينفک از جنبش کارگرى اينست که منافع و اهداف سوسياليستى اين جنبش واقعا موجود را قطبنماى کار خود قرار دهيم. منافع کل طبقه را در هر مبارزه قسمتى در نظر داشته باشيم و اين افق را هرچه وسيعتر به افق جنبش کارگرى تبديل کنيم. بدون يک ذره تخفيف هر تلاش و سنت فرقه اى و غير کارگرى را که دنبال منافع محدود و موقتى هستند و يا ديدگاههائى که کارگر را دنبال نخود سياه ميفرستد از صفوف طبقه و مبارزه آن نقد و منزوى کنيم. سنت پراتيکى خود را با مکانيزمهاى طبيعى و موجود و اجتماعى جنبش کارگرى مرتبا تدقيق و تطبيق دهيم. کمونيسم بايد مانند اکسيژن در اعتراض کارگرى موجود باشد و عملکردش با منافع عمومى کارگر منطبق باشد. نه دنباله رو سياستهاى محافظه کار و امکانگرا و قانوگرا شود و نه انقلابيگرى کمونيستى را با آوانتوريسم و هيجانات سوسياليست خرده بورژوا يکى فرض کند. اين مبارزه اى است علنى و اجتماعى و مکانيزمهاى خود را دارد. سازمان کمونيستى البته کاملا مخفى است و يا تعلق فعال کارگرى به سازمان کمونيستى کاملا مخفى است. بويژه رابطه با رهبران کارگرى و ديگر جنبشهاى اجتماعى که بطور علنى فعاليت ميکنند٬ رابطه اى است دقيق و حساب شده که تمام تبعات حمله پليسى که همواره خطر آن وجود دارد را از نظر دور نميدارد. جوانب سبک کارى و نوع فعاليت متنوع و گسترده اند. در يک کلام فعاليت حزب کمونيستى در ميان طبقه بايد ماحصل آن وجود يک جنبش کارگرى قدرتمند تر و متحد تر و سوسياليست تر و با حرمت تر و ايمن تر باشد. امرى که چپ راديکال هيچوقت نه توانست و نه ميتواند آن را درک کند تا چه رسد آن را پراتيک کند.

يک دنياى بهتر: مصافهاى اساسى فکرى و سياسى پيشاروى حزب کدامند؟ کمونيسم امروز بايد چه مشخصاتى را داشته باشد؟

على جوادى: کمونیسم کارگری باید بر معضلات متعدد فکری و سیاسی غلبه کند. جنبش ما تحت تاثیر انواع گرایشات راست و پوپولیستی و چپ سنتی قرار گرفته است. گرایشی در این جنبش تحت نام حکمتیسم مدافع "منشور سرنگونی" و انقلاب دو مرحله ای است. گرایش دیگری عملا راست روی و همسویی با اردوی تروریسم دولتی در جنگ را به بهانه پیشروی جنبش سرنگونی توجیه میکند. کلا گرایشات پوپولیستی و راست و چپ سنتی جنبش ما را تحت فشار خود قرار داده است. پاسخ سیاسی و کنار زدن این گرایشات از مصافهای عمده جنبش کمونیسم کارگری در شرایط کنونی هستند. جنبش ما باید راه خود را برای تداوم سیاستهای کمونیستی منصور حکمت پیدا کند. بنظر من به نوعی اوضاع ما، البته در مقیاس کوچکتر، مشابه اوضاع پس از سقوط بلوک شرق است. ضربه سنگینی جنبش ما خورده است. گرایشات مختلف از هر سو این جنبش را به سمت خود میکشد. ما باید بتوانیم دریچه و پلی میان گذشته پرافتخار کمونیسم کارگری و آینده آن باشیم. نباید اجازه دهیم این جنبشهای اجتماعی آوار خود را بر سر کمونیسم ما خراب کنند. یک مصاف پیشاروی ما غالب کردن شاخص ها و نگرش کمونیستی در این زمینه و نقد همه جانبه چنین گرایشاتی است.

یک مصاف دیگر پایه ریزی آن کمونیسم کارگری است که توانسته باشد به حزبیت مطلوب خود در ابعاد اجتماعی شکل دهد. بدین منظور باید بر مسائل متعدد سیاسی و نظری غلبه کرد. حل مسائل و معضلات درونی جنبش کمونیسم کارگری یک رکن این تلاش است. مساله دیگر پیشروی این کمونیسم در سطح جامعه است. ما دو چهارچوب سیاسی "حزب و قدرت سیاسی" و "حزب و جامعه" را باید بتوانیم در مقابل خودمان قرار دهیم و استنتاجات سیاسی وعملی روزمره ناشی از آن را ارائه دهیم. من بحث تفصیلی در این زمینه را به فرصتهای دیگری موکول میکنم.

بنظرم مشخصات اصلی کمونیسم ما روشن است. مساله ما جلوگیری از خدشه دار شدن این مشخصات است.

يک دنياى بهتر: پروژه اتحاد کمونيسم کارگرى چه مکانى در استراتژى و اهداف عمومى حزب دارد؟ تجديد نظرها دراين پروژه کدامند؟   

آذر ماجدى: این پروژه مکان مهمی در استراتژی حزب اشغال میکند. از بدو تشکیل حزب ما بر دو پلاتفرم خود، ساختن حزب رهبر، حزب سازمانده و اتحاد صفوف کمونیسم کارگری متمرکز شدیم. هر دو پروژه را در کنار هم به پیش بردیم. فعالیت یک ساله ما بر این امر گواه دارد. ابتدا تلاش مستمر ما برای خنثی کردن سم پاشی های رهبری حککا چه نسبت به حزب و چه نسبت به حزب حکمتیست، سینه سپر کردن در مقابل اتهامات و ستیزه گری های آنها یک آزمایش مهم برای تعهد ما به این پروژه بود. بویژه پیش از کنگره دوم حزب حکمتیست، رهبری حککا حملات بسیار زننده ای را علیه حزب حکمتیست سازمان داد که با ضد حمله ما روبرو شد. این برخورد روشی کاملا متضاد با روش های سکتاریستی و نفرت پراکنی های دو حزب در چند سال اخیر بود. تلاش برای سازمان دادن آکسیون های مشترک، حمایت از فعالیت درست و اصولی هر یکی از این دو حزب کاملا دیوار آهنین سکتاریسم، خصومت و نفرت را ذوب کرد. این برخورد مسئولانه ضد سکتاریستی و کمونیستی ما تاثیر بسیار مثبتی بر صفوف جنبش، بر کادرهای این جنبش چه متشکل و چه منفرد گذاشت. بر دلسردی ها و بی اعتمادی ها چیره شد.

حزب اتحاد کمونیسم کارگری بعنوان یک حزب کمونیستی مسئول که صرفا به منافع جنبش می اندیشد و عاری از هر شائبه سکتاریستی است شناخته شد. تلاش ما برای نزدیکی به حزب حکمتیست، علیرغم برخوردهای بعضا نادرست آنها و سپس پاسخ سکتاریستی و غیرکمونیستی رهبری این حزب موقعیت حزب را از این زاویه حتی مستحکم تر کرد. تصورات عامیانه این بود، یا تلاش میشد این تصور القاء شود که حزب اتحاد کمونیسم کارگری با این تلاش به اعتبار خود آسیب زده است. این تعبیر در عمل نادرستی خود را به اثبات رساند. ما از کل این پروسه سربلند بیرون آمدیم و تعهد بی چون و چرای خود را به امر و منافع جنبش کمونیسم کارگری به اثبات رساندیم. این اقدامات ما ضربات محکمی به سکتاریسم حاکم در صفوف کمونیسم کارگری که بعد از انشعاب شکل گرفته بود، وارد آورد.

ما تاکنون توانسته ایم دستاورد های چشمگیری در این جهت بدست آوریم. بسیاری از اهداف خود را با احساس مسئولیت، هشیاری، صبر و متانت و سیاست های درست و کمونیستی متحقق کرده ایم. بنظر من این پروژه کماکان در دستور ما قرار خواهد داشت. اما ملزومات آن قطعا تغییرات اساسی خواهد کرد. چگونگی پیشبرد این پروژه باید در دستور بحث پلنوم آتی حزب قرار گیرد. رهبری حزب قطعا در این مورد تصمیمات لازم را اتخاذ خواهد کرد.

يک دنياى بهتر: فلاکت اقتصادى جامعه را در چنگال خود ميفشارد. حزب چه پاسخ روشن و فورى براى اين مسئله حياتى دارد؟

سياوش دانشور: ايجاد سازمان برعليه فقر و فلاکت. بدست دادن طرح براى سازماندهى هر بخش جامعه از موضع مطالبات رفاهى آن جنبش و اعتراض عليه فقر. متحد کردن اين نيروهاى اجتماعى حول راه حل اجتماعى طبقه کارگر. بالاتر نکاتى را دراين زمينه اشاره کردم و از تکرار اجتناب ميکنم. تنها چند مورد مشخص را اشاره ميکنم. ببينيد مثلا امروز بيکارى معضلى است غير قابل مهار و راستش هيچ چشم اندازى براى ميليونها بيکار وجود ندارد. تبعات اجتماعى بيکارى مانند اعتياد و فحشا و بيماريهاى مختلف و جنايت و غيره بايد برهمگان روشن باشد. سوال ما و کارگران کمونيست و سوسياليست  اينست که اين ارتش بيکارى که امروز به وسيله اى براى کار بيشتر و مزد کمتر و لذا فقر گسترده تر در دست بورژوازى و رژيم مرتجع اسلامى تبديل شده است را بايد چگونه بدهيم؟ واضح است سرمايه دارى نميتواند پاسخ بيکارى را بدهد. بيکارى امرى ساختارى و رو به رشد در کل جهان است. اما در ايران و کشورهائى مانند ايران که سيستم رفاه اجتماعى و خدمات عمومى – که آنهم از جيب طبقه کارگر و بخش شاغل آن تامين ميشود- وجود خارجى ندارد. روى کاغذ نکاتى را نوشته اند اما در واقعيت وجود ندارد. يک وجه مقابله با فلاکت مقابله با بيکارى است. بيکاران البته خوب است متحد شوند اما چون فاقد اهرم اقتصادى اعمال فشاراند کارى نميتوانند صورت دهند. سازمانهاى مختلف بيکاران در اروپا و آمريکاى شمالى که رابطه مستقيم و روشنى با بخش شاغل و متشکل طبقه ندارند٬ عمدتا به وسيله اى در دست کليسا و نهادهاى خيريه بورژوازى تبديل شدند که هرازچندگاه به آنها صدقه ميدهند. در ايران اسلام زده به طريق اولى وضع وخيم تر است. در نتيجه بيکارى معضل طبقه کارگر است و مبارزه با آن تنها در يک رابطه تنگاتنگ با بخش شاغل طبقه ميتواند صورت بگيرد. اما سوال اينست که وقتى طبقه براى امنيت شغلى و حقوق معوقه خود در خيابان باتوم ميخورد و به طرفش شليک ميکنند چگونه ميتواند در مبارزه اى موثر از بخش بيکار شده طبقه اش دفاع کند؟ يا سوال اينست که بى تامينى اجتماعى٬ فقدان بهداشت٬ مسکن٬ آموزش٬ درمان و غيره را بايد در ابعادى که موجود است چگونه پاسخ داد؟

يک پاسخ استراتژيک اينست که جمهورى فقر و فلاکت سرمايه را بايد بزير کشيد و نظامى مبنى بر آزادى و برابرى و رفاه ساخت. اين با توجه به ثروت جامعه مقدور و عملى است. اما سوال مهمتر اينست که بسيج گرسنگان و بيکاران و بيماران و بازنشستگان و پرستاران و بى مسکنان و غيره براى سرنگونى و سوسياليسم بايد از مسيرى بگذرد. اين مسير به نظر ما ايجاد سازمان و سازماندهى تحرک و اعتراض عليه فقر در قلمروهاى مشخص است. بازنشستگان٬ بيکاران٬ پرستاران٬ کارگران٬ معلمان٬ و بيشتر مستخدمين دولتى عموما با اين مسئله بدرجات مختلف روبرو هستند و مرتب اعتراض ميکنند. اين نيروها را بايد سازمان داد. اشکال و شيوه هاى مقدور و گسترده اعتراض را تعريف کرد. مطالبه يا مطالبات معينى که بخشى از مطالبات رفاهى را منعکس ميکند را به پرچم اعتراضات تبديل کرد و نخواستن اين وضعيت را قالبى متشکل و هدفمند داد. بايد نمونه و الگوهاى معينى بدست داد. بايد طرح و پروژه داشت و براى تسرى آن و قدرتمند کردن آن تلاش کرد. موانع را برداشت و جنبش عليه فقر را به جنبشى براى آزادى و برابرى و رفاه تبديل کرد. هر پيروزى در اين تلاش راه را بسرعت هموار ميکند. هر تقابل جدى جمهورى اسلامى با خواست بديهى و مشروع اکثريت مردم براى برخوردارى از معيشت و حرمت تنها ضرورت سرنگونى اين نظام را در ابعاد وسيع تر برجسته ميکند. جامعه ايران عليرغم سرکوب و فلاکتى که به آن تحميل شده متوقع است و دوز اعتراض در آن بالا است. جمهورى اسلامى هم قادر نيست فقر و سرکوب را تواما پيش ببرد. اين جنبش راهش را ميتواند باز کند و عقب نشينى هاى وسيع به جمهورى اسلامى تحميل کند. مقابله با فقر و گرانى و فلاکت عمومى بسهم خود راه سرنگونى و استقرار جامعه اى آزاد و مرفه را هموار ميکند. *